امروز خیلی بی حوصله بودم شخص مودب و متینی در جمع ما بود که از روسری من و طراحیش خوشش نیومد اما با ادب رفتار کرد و من چقدر این کارشو دوست داشتم همزمان هم ازینکه سلیقه ی متفاوتی از من داشت دچار یه حس ناراحتی شده بودم یه جور استرس ازینکه نکه طرحم شکست بخوره و اصلا هیچکس دوسش نداشته باشه
این بین چیزی نسبت به قبل تغییر کرده بود و اون این بود که توی اون ناراحتی و حس بد، داشتم آواز میخوندم و به خودم میگفتم من عااااشق خودمم من خودمو دوست دارم و همینم حسمو بهتر میکرد این تاثیر عمیق ناشی ازهمون تمرینات لوییزه
خوشحالم عبارات تاکیدیمو کامل گفتم الان تاثیرشو میبینم
امیدوارم همچنان شادتر و شادتر بشم
درباره این سایت